پيام دوستان
+
بناي خانه را بر ما نهادند
سپس ما را در آن بالا نهادند
چو از بالا نشستن غره گشتيم
در آن بالا دو صد اما نهادند
سروده بعد از انقلاب
*ترخون بانو*
ديروز 10:39 عصر
+
شنو زان آدم گم کرده خود را
که نه امروز خوش دارد نه فردا
گهي در خواب خوش که در توحش
نه از پايين خبر دارد نه بالا
سروده قبل از انقلاب
انديشه نگار
ديروز 4:27 عصر
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
* راوندي *
ديروز 9:46 عصر
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
کلبه تنهايي*مريم*
103/2/5
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
*ترخون بانو*
103/2/4
آيا در زندگي روزمره به نکات ريز و درشتي بسياري بر ميخوريد که بدتان نمي آيد آنها را در جايي بنويسيد ؟
آيا در مورد مسائل اجتماعي ، فرهنگي و سياسي ايران و جهان نظراتي داريد که مايليد همه از آنها مطلع شوند ؟
+
تسويه حساب کردن با گذشته، به اين معناست که ما بايد هرگونه کار ناتمام در رابطه با هر شخص، پروژه يا فعاليتي را که با آن درگير بودهايم به سرانجام برسانيم.
ما نميتوانيم زندگي جديد خود را روي ستونهاي سست گذشته؛ کارهاي ناتمام؛ قراردادهاي لغو شده و کلا مسائل حل نشده بنا کنيم....
* راوندي *
103/2/3
+
درود بر شما @};- پست حضور و غياب
بعد اين سالهايي که در پارسي بلاگ حضور يافتيم کاربرهاي بسياري را مشاهده کرديم که بر اساس طرز تفکر ارتباط هاي مختلفي مابين ما بوجود آمد . بسياري بطور کلي رفتند برخي گاهي گذري رد ميشن و عده اي هم بيشتر حضور پيدا ميکنند .
لذا بر آن شدم که کاربران در اين پست حاضري بزنند و بفرمايند چه مقدار از وقت ارزشمند خود را در پارسي ميگذرانند @};-
* راوندي *
103/2/2
خودم : بطور متوسط در هفته تقريبا سه روز و هر حضور بين ده دقيقه تا يک ساعت بعضي اوقات هم در طي روز چند بار چند دقيقه اي :)
+
سلامممممم ..سال نو مبارک.طاعاتتون قبول.. سرنماز صبح بودم ياد اينجا افتادم يه دفعه ک ماه رمضوناي خيلي سال پيش فيد الله اکبر ميزدم ميرفتم ميخوابيدم.سر نماز يه دور مرور خاطرات کردم و همتونو ياد کردم..واقعا دلم براي همتون تنگ شده بود..اومدم پياما هامو خوندم تجديد خاطره کردم:-) @};-
در انتظار آفتاب
103/2/2
+
تو را من چنين مي بينم
سرابي و خيالي ...
تو را من چنين مي پندارم
غباري و گردبادي
تو را من چنين در ميابم
گمشده و ناپيدايي...:'(
ساناز ابراهيمي فرد
در انتظار آفتاب
103/2/2
+
مشکل دنيا اين است که
آدمهاي باهوش پر از شک و ترديد هستند،
در حالي که آدمهاي احمق پر از اعتماد به نفس!
چارلز_بوکوفسکي
در انتظار آفتاب
103/2/2
اي کاش فقط مشکل دنيا همين بود :) بنظرم مشکل اصلي دنيا اينست که هر کاري که امروز انجام ميدهيم فردا متوجه ميشيم اشتباه بوده :D
{a h=ravandi} راوندي {/a} الهي خدا کسي رو از کرده اش پشيمون نکنه..ولي به نظرم بلاهايي که بقيه سرمون در ميارن خيلي دردناک تره تا اونايي که خودمون مسئولش بوديم
+
بار دگر رويا زود تموم شد و اينبار واقعا بايد راهي ميله ها شوم و احساس مي کنم اينطوري بهترشد چون ثابت مي کنم نرده ها هم جلوي عشق من را سد نکرد و واقعيت اين است که يک عاشق در برابر جهاني عاشق چقدر بها دارد و اين همان چيزي بود که شما به من آموختيد
mariii
103/1/29
آمده ام به دوستان رويايي خود بگويم ديگر وقت رفتن آمده بايد بروم خيلي زود از هم دور ميشويم آنجا که آلوين ويلو ميشا طلا را بايد به دست سرنوشت بسپارم و آنجا که ديگر ذهنم توان پر کشيدن ميان اين صفحات را نداردبيشک راه حيدري در زندان هم جريان دارد و اين آزمون ده سال ديگر شايد به کل ما را با هم غريبه کند پرواز بر بال توهم عاقبت اش همين بود
بايد باور مي کردم که از آن کوچه عشق گذشتن من يک اشتباه نابخشودني بود و هيچ کس انتظار يک آدم لاابالي مثل من را هرگز نمي کشيد جاي من و طريقت من اينگونه واقعي تر است بايد راهي شوم راهي آن ديار آشنايي با امثال من آن دياري که پايان آرزوهايي ست که داشتم و دارم ولي دنيا و عاقبت واقعي من به آنجا ختم ميشود بايد بروم جايي که بفهم ام بهاي عشق يک طرفه بوده و بدانيد
اما اين توهم ات بزرگترين هديه عمرم بود چراکه مني که بايد تيمارستان مي رفتم عده اي از سر کنجکاوي اين ديوانه را وارد بازي کردند و توپ خنديدن و آخر مي دانستند عاقبتم گفتند خود خواسته اي به سلامت من ام مي گويم بر منکر اش لعنت ولي من کسي نبودم که از عاقبت ام بي خبر باشم من درست است براي خودم پز دادم و از يارانم گفتم ولي مي دانستم به زودي حقيقت جاي خود را به توهم مي دهد الحمدالله
خداوند ديگر از من طلبي ندارد که پس گيرد خدايا شاهد باش که من هيچ از تو نگرفتم که بخواهم فردا مديون شوم با دست خالي آمدم دست پر راندي مرا ولي گناهانم را چند دقيقه اي تاخير انداختي ولي دمت گرم به خودم برگرداندي حالا وقتي پايم را در زندان گذارم از تو تشکر پي کمم چون از اين زندان بيرون مي خواهم فرار کنم خودم هم خسته ام از بس فال گرفتم و اين فايلها همه ديوانه ام کرده خسته ام جان ندا
+
روي تو کس نديد و هزارت رقيب هست
در غنچهاي هنوز و صدت عندليب هست
گر آمدم به کوي تو چندان غريب نيست
چون من در آن ديار هزاران غريب هست
كيوان گيتي نژاد و
103/1/28
خوشا بر تو اي اميد امروز بشر سلان بر تو اي ماه فروزان وطن صلوات بر تو و خاندان اطهر و پاک تو باد محشر است آن خجسته روزي که استوار بر قامت توشد مرجع رويين تن و سلاله پاک ولايت حيدر حي و صالح امت شرح ديوان و مکتب حيدري ماست فرزند صالح و باصرش سيد مجتبي حرمت دين و آئين ذوليمين ماست کور باد هر که اين مقام اين صولت توان ديدن نداشت
كيوان گيتي نژاد و
103/1/24
+
دلم برات تنگ شده
نبودنت رو در روز تولدت بيشتر حس مي کنم
با يک دنيا دلتنگي و اندوه
تولدت مبارک @};-
*قاصدك*
103/1/23